۲۹ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۳۳

عصری با آگوتا کریستف؛

نوری: آگوتا کریستف در تولید نثر مینی‌مالیستی ادا در نمی‌آورد

نوری: آگوتا کریستف در تولید نثر مینی‌مالیستی ادا در نمی‌آورد

اصغر نوری در نشست عصری با آگوتا کریستف درباره این نویسنده گفت: نثر مینی‌مالیستی آگوتا کریستف را بسیار دوست دارم. این نثر واقعی است و کریستف در تولید آن، ادا در نمی‌آورد.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست عصری با آگوتا کریستف عصر سه‌شنبه 28 مرداد با حضور محمدحسن شهسواری، فرشته نوبخت، اصغر نوری و مترجمانی چون محمود حسینی‌زاد و منوچهر حسن‌زاده مدیر انتشارات مروارید در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.

نوری در ابتدای این برنامه با بیان این که مشغول ترجمه دیگر آثار کریستف است، گفت: ترجمه رمان چهارم این نویسنده با نام «دیروز» را هم به پایان رسانده‌ام که قرار است مانند دیگر رمان‌های چاپ شده از او، توسط انتشارات مروارید به چاپ برسد. چیزی که در دنیای داستانی کریستف برایم مهم است، دوری‌اش از هرگونه احساسات‌گرایی است. به این ترتیب نویسنده دست به یک انتخاب خطرناک زده و اثر ادبی‌اش را از یکی از ویژگی‌های مهم ادبیات محروم کرده است که گزارش درون باشد.

وی افزود: در تئاتر و سینما، شما بیشتر بیرون و عمل شخصیت‌ها را می‌بینید و درون آن‌ها را نمی‌بینیم. مگر این که حرفی بزنند و درونیات خود را بیان کنند. در ادبیات اما نویسنده می‌تواند قصه را نگه دارد و از درون آدم‌ها حرف بزند و از ذهنشان بگوید. کریستف در هیچ‌کدام از کارهایش از این عامل استفاده نکرده و فقط دارد اکت‌ها و عمل‌ها را می‌گوید. با این همه می‌توانیم با همین اکت‌های بیرونی، به درون آدم‌هایش برسیم.

این مترجم گفت: نثر مینی‌مالیستی آگوتا کریستف را بسیار دوست دارم. این نثر واقعی است و کریستف در تولید آن، ادا در نمی‌آورد. با کارهای کریستف بود که فهمیدم یک رمان 200 صفحه‌ای می‌تواند مینی‌مالیستی باشد. وقتی او را ملاقات کردم، مریض بود و داشت دیالیز می‌شد. هربار که برای تنظیم قرار ملاقات زنگ می‌زدم و حالش را می‌پرسیدم، در پاسخ این سوال که خوبی؟ می‌گفت: نه. ولی با این حال، هر وقت در کنارش بودم، این بدی حال را نشان نمی‌داد و سعی می‌کرد با شوخی کردن، فضا را به سمتی ببرد که به جمع خوش بگذرد. این روراستی را در همه کارها و شخصیت‌های کارهای کریستف می‌بینیم.

نوری گفت: از چند مترجم صاحب‌نام و بزرگ شنیدم که ما خیلی از کارها را ترجمه می‌کنیم اما در مسیر کارمان به یک نویسنده می‌رسیم که می‌گوییم این نویسنده مال من است. آگوتا کریستف هم برای من است و می‌خواهم کتاب‌هایی از او را که پیش از من ترجمه شده، دوباره ترجمه کنم چون به نوعی حس مالکیت درباره این نویسنده دارم.

در ادامه فرشته نوبخت به عنوان منتقد جلسه گفت: به نظرم کریستف نویسنده‌ای است که مخاطب ایرانی و نویسندگان ما باید با او آشنا شوند که متاسفانه در کشورمان کمتر شناخته شده است. اولین قسمت از سه‌گانه «دوقلوها»، «دفتر بزرگ» است که از قطعه‌های بسیار کوتاه تشکیل شده و این قطعات، یادداشت‌ها و روزنگاری‌هایی است که در حقیقت داستان‌های کوتاه با پلات‌های مستقل هستند. همین‌طور که این اثر را می‌خوانیم و پیش می‌رویم، به نظر می‌رسد هرکدام از این قطعات،‌ پلات خودشان را دارند.

وی گفت: قسمت اول این سه‌گانه مانند یک پازل بزرگ ولی ساده است. اما هرچقدر که «دفتر بزرگ» را می‌خوانیم و پیش می‌رویم، پیچیدگی‌های عجیب و غریب و شگفت‌انگیزی در آن نمودار می‌شود. ضربه عجیبی که در پایان «دفتر بزرگ» به خواننده وارد می‌شود، با زبان خونسرد نویسنده، سرشار از یک بی‌رحمی شگفت‌انگیز است. نویسنده در این اثرش، به لحاظ روان‌شناختی، شخصیت عجیبی از دوقلوها را نشان می‌دهد. در دومین جلد از این سه‌گانه که «مدرک» نام دارد، با چرخش شدیدی به لحاظ روایی روبرو هستیم. در این اثر، نثر ساده قسمت اول را نداریم و حس کردم شاید کریستف در نوشتن «مدرک» تسلط زبانی بیشتری پیدا کرده بوده است.

نویسنده مجموعه‌داستان «کلاغ» گفت: در قسمت دوم این سه‌گانه، راوی به ذهن یکی از دوقلوها محدود می‌شود که مشخصا کارلوس نامیده می‌شود. در این قسمت، فصل‌ها بلندتر می‌شوند. این اثر ما را به اندازه «دفتر بزرگ» شگفت‌زده نمی‌کند ولی داستان جذاب و گیرایی دارد و انسجام پلات در این قسمت، بسیار بیشتر است. پایان‌بندی «مدرک» مانند پایان‌بندی «دفتر بزرگ» مخاطب را شگفت‌زده می‌کند و طرح و توطئه رمان سوم با عنوان «دروغ سوم» را پی می‌ریزد. در «دروغ سوم» یا یک اثر بسیار بسیار متفاوت‌تر روبرو هستیم که واقعا می‌توان آن را اثری ادبی دانست. پیچیدگی‌های به لحاظ ساختاری و فرمی در این اثر، کاملا با 2 رمان دیگر متفاوت است و به همین خاطر، به جذابی 2 رمان قبلی نیست.

نوبخت گفت: «دروغ بزرگ» نیازمند این است که با تمرکز و دقت بیشتری خوانده شود اما از لحاظ ادبی، تکمیل‌کننده این سه‌گانه است. شاید کریستف نمی‌خواسته از اول «دروغ سوم» را این‌گونه بنویسد اما قطعا در مسیر نوشتن به این‌جا رسیده است. این نویسنده در این رمان، چنان راست و دروغ را در هم تنیده که تمام پیش‌فرض‌های ما را به عنوان مخاطبی که با «دفتر بزرگ» وارد این سه‌گانه شدیم، به هم می‌ریزد. به نظرم نویسنده این کار را به عمد انجام داده است.

نویسنده رمان «سیب ترش» در بخش دیگری از سخنانش گفت: یکی از ترفندهای کریستف در این سه‌گانه پایان‌بندی‌هایش است. کریستف در متن نشانه‌هایی از وجود خود گذاشته است و اگر مصاحبه‌هایش را به دقت بخوانیم، این نکته را انکار نمی‌کند. او بخش‌هایی از واقعیت زندگی خود را در اثر می‌آورد، ضمن این‌که هرچه می‌نویسد قصه است.

شهسواری نیز که مدیریت اجرای این جلسه را به عهده داشت، در پایان برنامه گفت: اگر بخواهم هرکدام از این 3 رمان را در چند کلمه خلاصه کنم، باید بگویم که «دفتر بزرگ»، داستان زنده ماندن است. «مدرک» داستان زنده بودن است و «دروغ سوم» داستان فروپاشی است. قسمت سوم سه‌گانه، فروپاشی شخصیت‌هاست چون دیگر نمی‌تواند زنده بودنشان را ذیل ارتباط معنی کند. به همین دلیل است که با این‌که در «دفتر بزرگ» شرایط بسیار فجیع‌تر است و شخصیت‌ها با شرایط سخت‌تری روبرو هستند، شاهد طنز هم هستیم ولی هرچه به آخر سه‌گانه نزدیک می‌شویم، دیگر از طنز خبری نیست چون داریم به سمت فروپاشی می‌رویم.

کد خبر 2353679

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha